سفرنامه
کوثر جونی و اون عکس روش نازنین دختر خاله دختر عزیزم واقعاً متاسفم این مدت خیلی تنبل شدم و نتونستم زیاد برای وبلاگت وقت بذارم اما تمام تلاشمو می کنم از اين به بعد هر ماه وبلاگت رو آپدیت کنم. توی این 4 ماهی که شما وارد زندگیمون شدی همه چیز خیلی تغییر کرده و ما هم به خاطر داشتن تو خیلی خوشحالیم و هزاران بار خدا رو شکر می کنیم . دخترکم دوباره بعد از 2 ماه رفتیم شمال و 10 روزی رو اونجا موندیم و دلتنگی هامون بر طرف شد، البته بیشتر اونا دلتنگ شده بودند البته دلتنگ شما همش تلفنی می پرسیدند که کوثر بزرگ شده، تغییر کرده و . . . تو این مدت که اونجابودیم به خاطر اینکه همش بیرون می ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:41